سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طنزنوشته ها

 

 

 

سینمـا

 

اهل سینما نیستم

اما به سینما سلام خواهم کرد!

- : سلام سینما!

فیلم خواهم ساخت.

مخمل خواهم بافت![1]

«هیچکاک»[2] را خواهم گفت:

هیچ کاک[3] خورده­ای؟!

کور را خواهم گفت: چه تماشا دارد «رنگ خدا»[4]

فیلم خواهم دید!

تب خواهم کرد!

فحش خواهم داد:

        «خاک تو گورِ هر چی گور خرِ راه راه ست»!

دیده­ام در خواب فیلم­ساز شده­ام

من به آرزوهایم چقدر نزدیکم و چه اندازه فیلم­های سانسور شده می­بینم.

        دست سانسورچی را قیچی نکنیم!

و بدانیم اگر «سان» نبود «سور» چه بی­معنی بود.

شعر من هم هکذا

و اگر «تب» نبود شعر من منطق داشت، وزن داشت، قافیه هم شاید!

تا زود است به دادم برسید

این «تب سینما» کشت مرا!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مسـافر کش

 

کنار خیابان

ایستاده بودی

در زیر باران

***

-: در بست!

از حرکت باز ایستاد دلم، در هیاهوی خیابان خلوت!

به تو گفتم دلم تک سرنشین است

و تو باور نکردی و نرفتی!

***

چهار مسافر پیاده شدند و تو هنوز سواره می­روی به مقصدی که نمی­دانم کجا پیاده خواهی شد ولی!

... چهار مسافر دیگر سوار شدند و باز

این بار در بست نمی­روم، تمام درها باز!

- : مستقیم!

نه دیگر دلم به هیچ صراطی مستقیم نیست!!

 

 



1.اشاره به فیلم غیر جاودانه «سلام سینما» ساخته «محسن مخملباف».

2. نام کارگردان معروف با نام کوچک «آلفرد» که به پدر دلهره در سینما شهرت یافته است!

3. کاک: نوعی شیرینی محلی که در کرمانشاه پخت می­گردد و به شهرهای دیگر سوغات می­برند!

4. «رنگ خدا» فیلم نیمه جاودانه­ای از مجید مجیدی که داستان زندگی کودک نابینایی را روایت می­کند.


ارسال شده در توسط حسین مقدسی نیا